سالهایی که بدون آزادی گذشت
Saturday, February 28, 2004
نگاه

* بهش گفتم سر کلاس انقدر به من نگاه نکن انقدر اسمم و به هر بهانه اي صدا نزن دوس ندارم محور کنجکاوي ديگران نسبت به اين رابطه بشم دوس ندارم وقتي داري درس ميدي تو اون همه از شاگردات راه بيراه به من توجه کني از وزوز هاي ته کلاس که بد از نگاه کردنات به من ميشنوم خوشم نمياد آزاديم تو کلاس گرفته ميشه..اما تو از هر بار امروز بيشتر جلب توجه کردي چرا؟

* فراخوان سازمان عفو بين الملل براي نجات جان کبري رحمانپور

*کبري رحمانپور امروز اعدام نمي شود

* شما شراب مینوشید تا مست شوید ٬ من می نوشم تا مستی آن شراب دیگر را از سر به در کنم... ( جبران خلیل جبران )


Just one last dance
before we say goodbye
when we sway and turn round and round and round
it's like the first time
Just one more chance
hold me tight and keep me warm
cause the night is getting cold
and I don't know where I belong
Just one last dance

Friday, February 27, 2004
آسمون آبی نمیشه

*حق با تو بود نمیشه بایک قلب همزمان دو نفر را جا داد اما من که همیشه گفته بودم قلبم دوتیکس و تو هم همیشه گفته بودی یک تیکش و انتخاب کن..دیدی چه فصلهایی و با هم سپری کردیم و تو هر دلخوری و ربط دادی به اون تیکه قلبم ٬ همیشه میگفتم چرا اختلافامون میندازی گردن اون.. و تو همیشه میگفتی صبر میکنی تا من بالاخره تصمیم بگیرم کدوم قسمت از قلبم قربانی کنم..یک روز با احساسی به خون نشسته پیشت اومدم و گفتم امروز تموم شد خودم با همین دستای لرزانم قسمتی از قلبم و به قبرستان احساس های گم شده بردم و زنده بگور کردم٬ و لبخند پر از غرورتو دیدم و سکوت کردم..حالا امروز اومدم که ازت بپرسم دیگه نفر دومی هم وجود نداره پس این همه اختلاف برای چیه نمیدونم شاید روزی لازم بشه تو و احساستم مثل اون از یاد رفته زنه بگور کنم شاید هم اشکال از من باشه احتمالا اشتباه از کار خدا بوده نباید در وقت آفرینش من٬ قلب و به من هدیه میکرد..

*دسته من نیست گاهی وقتها روزم آفتابی نمیشه
حتی با معجزه عشق آسمون آبی نمیشه
دسته من نیست گاهی وقت ها تلخ و بی حوصله میشم
بین ما بین من و تو من خودم فاصله میشم
دسته من نیست..دسته من نیست
یک شبهایی باد و بارون میزنه به برگ و بالم
اون شبا هوای آشتی حتی با خودم ندارم
یک روزایی ابر تیره من و میبره از اینجا
میبره اونوره دیروز گم میشم اون دور دورا...

Wednesday, February 25, 2004
و آن 630 بیرحم..

* داشتم با این مبحث : مجازات زن بوسیله شوهر : کلانجار میرفتم..کم مونده بود سر تحلیل ماده 630 قانون مجازات اسلامی هر چی کتاب دم دستمه آتیش بزنم٬ واقعا من نمیفهمم این چه نوع عدالتی٬ میگه :
قانونگذار در ماده 630 ٬ قتل مرد اجنبی را در حال ارتکاب زنا با زن شوهردار و همچنین قتل زن را در صورت تمکین به این عمل از سوی شوهر مجاز دانسته و به او اجازه داده که به قتل یا ضرب و جرح آنان اقدام کند. در واقع از نظر قانونگذار زن و مرد مرتکب این عمل نامشروع را مستوجب قتل میداند و شوهر خود مختار است که تصمیم به قتل بگیرد و چون این عمل مجاز است پس مجازاتی نیز در پی آن نخواهد بود ( البته برای مجاز بودن قتل 5شرط هم وجود دارد).
به هزار و یک دلیل میشه ایراد گرفت که در این ماده بیعدالتی حاکم است..چطور اگر یک مرد زنش را در شرایط بالا ببیند باید رگ غیرتش باد کند و قانون هم طبق همین ماده حق را و بهش میدهد..اما یک زن اگر بارها و بارها شوهرش و در انجام همین عمل با زنهای دیگر ببیند٬ آن زنه درمانده طبق هیچ قانونی نباید رگ غیرتش باد کند و فرزندی اگر دارد بخاطر آن کوچلوهای معصوم باید بر روی جوانیش و احساس به لجن کشیده شده اش خط سیاهی بر روی آینده بکشد و همه چیز را هم زیر سیبیلی رد کند و دم هم نزند.. از طرف دیگر این قانون به زن به دید ابزاری نگاه کرده شاید در سطح یک حیوان که هیچگونه حق احساسی ندارد یعنی اینکه اگر زنی هم همسرش را در آن شرایط دید باید طبق قانون بتواند چنین کاری کند ولی وقتی هچگونه حقی ندارد و در نهایت باید مدارا کند همین یعنی به زن به چشم یک انسان نگاه نمیکنند بلکه زن را حیوان دست آموزی میپندارند که اگر احساسش٬ هویتش ٬ موجودیتش و امنیتش زیر سوال رفت دم نزند و همین که به او حق نفس کشیدن داده اند خوشحال و راضی باشد و با دمش گردو بشکند...

* دو سایت دیگه هم از راه رسید..اخبار در مورد وضیعت زنان ایرانی و افغانیو سایت دوم شعار این سایت بر اساسمبارزه ای برای رهایی از قید ستم جنسی استکه از 8 مارس کارشون رسما آغاز میکنن ..امیدوارم در این راه پر از حادثه موفق باشند

* چند روزی چسبیدم به این گروه Antique مخصوصا آهنگ Ela Do
که Version انگلیسی میشه Come 2 Me .. قشنگه

Come To Me
I like what I see
Come to me
I like what I see

Every time I see you I wonder now will you be mine
Truth or dare don’t matter
Just like one and one makes two its me and you
I’ll make you see, just what you mean to me
Now give it to me

Come to me, I wanna hold you
Now you see I meant to know you
On and on I notice you like what I see
Oh baby come to me

In and out you turn me
I’ve got to know what’s on your mind
Win or loose you maybe
I’ll take my chance my karma long to make me dance
I’ll make you see, just what you mean to me
Now give it to me

Come to me, I wanna hold you
Now you see I meant to know you
On and on I notice you like what I see
Oh baby come to me

I wanna hold you
Now you see I meant to know you
On and on I notice you like what I see
Oh baby come to me

I like what I see
Come to me
I like what I see
Come to me
I like what I see
Come to me
I like what I see

Come to me, I wanna hold you
Now you see I meant to know you
On and on I notice you like what I see
Oh baby come to me

I wanna hold you
Now you see I meant to know you
On and on I notice you like what I see
Oh baby come to me

Monday, February 23, 2004
استاد

* نميدونم چرا ديگه کاراش حرفاش به دلم نميشينه انگار يک جاي کار اشکال داره.. نميدونم من تغير کردم يا اون حرفاش واقعي نيست.. دوچار يک حس بي حسي شدم شايد يک مرض از نوع درد بي درمون..

* خدا نصيب گرگ بيابون نکنه همچين استاد هاي هفت خطي..خانوم سيگار ميکشي.مشروب ميخوري اين کارم ميکني؟ اون کارم ميکني؟.. فقط همين مونده بپرسه در روز چند بار ميري دستشوي :))

* انتخابات هم تموم شد بالاخره.. بم هم فراموش شد.. دلم یاس نو میخواد مخصوصا صفحه 16..دلم آسمون آبی میخواد..دلم هوای تازه میخواد..

Look, Mummy. There's an airplane up in the sky.

Did you, did you see the frightened ones?
Did you, did you hear the falling bombs?
Did you ever wonder why we had to run for shelter,
When the promise of a brave new world,
Unfurled beneath a clear blue sky?

Did you, did you see the frightened ones?
Did you, did you hear the falling bombs?
The flames are all long gone,
But the pain lingers on.
Goodbye, blue sky.
Goodbye, blue sky.
Goodbye.
Goodbye.

Thursday, February 19, 2004
یاس نو توقیف

* مامان روزنامه ای اومد؟
مامان: آره
میرم که روزنامه رو بردارم میبینم بجای روزنامه یک تیکه کاغذ انداختن که یاس نو توقیف شد.. نمیدونم چرا ولی یکهو بدجوری سردم شد میدونستم بالاخره توقیف میشه یاد چند سال پیش میوفتم که روزنامه ها رو پشت هم بستن یاد اون جو پر از ترس.. خدا کنه در پی این توقیف بازداشتی صورت نگیره..

کاملش و اینجاواینجابخونین.. :(

* شيرين عبادى در انتخابات شركت نمى كنداستاد بالاخره موضع خودتون مشخص کردین؟ شک دارم...

* احضار فاطمه حقيقت‌‏جو به وزارت اطلاعات..."علت دعوت وزارت اطلاعات از وي چه بوده است"، گفت: "وزارت اطلاعات به دنبال دعوت از من، اعلام كرد شركت در انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي مورد تاكيد مقام معظم رهبري است و چنانچه هر كسي بحث عدم شركت را مطرح كند با آنها برخورد خواهد شد و دانشجويان نيز بايد در نشست ها و برنامه هايشان مباحث مربوط به عدم شركت و يا تحريم انتخابات را پايان دهند."

نماينده تهران افزود: "وزارت اطلاعات همچنين با بنده نيز در اين زمينه گفت‌‏و‌‏گوهايي انجام داده است. بنده نيز اعلام كردم جنبش دانشجويي يك جريان مستقل است و نه تنها از ما بلكه از هيچ جرياني تبعيت نمي كند."


* سایت sarahconnor..


قشنگه.. JUST ONE LAST DANCE

* به دوستی پاکمون سوگند....ببخشید کدوم دوستی؟ :))

* یک قاضی باید متعهد باشه آقا ...
چه اشکال داره یک قاضی GF داشته باشه خانوم؟؟..
یعنی عصری بیا دفترم کارت راه میندازم..
پس تعهد چی میشه؟
آقا: لبخند پر از هوس ..
خانوم: سکوتی سرشار از نفرت..

Saturday, February 14, 2004
HaPpY Valentine

من خواب ديده ام که ترانه هاي بيداري به ميلادي دوباره ميرسند
من خواب ديده ام عشق در راه است و تو را ضيافت آواز. چشم براه است
دير نخواهد شد ميدانم.ميداني
من خواب ديده ام که ضيافت بيداري در راه است..
من خواب ديده ام..
( شهريار قنبري )
Tuesday, February 10, 2004
خواب

* گاهی فکر اینکه این زندگی همش مثل خواب فقط یک رویاس بدجوری مشغولم میکنه.. احساس میکنم که نکنه این زندگی واقعی نیست؟ نکنه یک روز از خواب بپرم و ببینم همه این زندگی یک خواب عمیق و طولانی بوده..وقتی زندگی و زیادی جدی میگیرم این فکرها بیشتر بهم هجوم میاره..

* تازگیها به کلمه واقعیت بدجوری شک کردم.. اصلا کی میتونه بیاد و واقعیت این زندگی و اثبات کنه

* گاهی هم که شدیدا دچار این همه پارادوکس میشم نسبت به زندگی فکرهای جالبتری به ذهنم هجوم میاره ..مثل اینکه گاهی حس میکنم شدیدا زنگی هم یک موجود زندس و عمل و عکس المعل داره اینکه خیلی تیز و زبل و گاهی شدیدن در صدد اثبات قدرت خودش به دیگران... و اینکه خلاصه نمیشه دستکمش گرفت

*دو نیمه ی خاموش. دو نیمه ی خسته
دو شعر نخوانده. دو بغض شکسته
دو نیمه آبی. دو نیمه دریا
دو نیمه مهتاب. دو نیمه رویا
دو نیمه شاعر. دو نیمه عاشق
دو نیمه گریه. دو نیمه هق هق
دو نیمه خورشید. دو نیمه روشن
دو نیمه تنها .یکی تو یکی من
تویی که گذشتی. منم که نشستم
تویی که تکیدی. من که شکستم
منم که نگفتی اسیر ملالم
بهار سکوتم. خزان خیالم
منم که نگفتی چه گونه بخوانم
چه گونه بمیرم . چه گونه بمانم
چه گونه نشستی. در آن شب ماتم
به سوگ همیشه. به بغض دمادم
گذشتی و گفتی دو نیمه ی سیبیم
اگر چه جداییم. اگر چه غریبیم... ( اهورا )

* اعتراض مصباح يزدي به پخش فيلمهاي ورزشي زنان از تلويزيون

* حسني: آمريکا آمده، زنان آموزش نظامي ببينند

..حجت الاسلام حسني، امام جمعه اروميه در خطبه هاي نماز عيدقربان خواستار آموزش نظامي زنان شد.
وي گفت: با توجه به اينکه آمريکا در منطقه حضور نظامي دارد براي مقابله با تهاجم دشمن لازم است زنان آموزش نظامي ببينند.

* آخرین اخبار انتخاباتی،لیست نهایی نامزدهای تاییدشده..خبرنگار بازتاب گزارش داد، از شب گذشته با نصب بیلبوردهای انتخاباتی مجمع روحانیون مبارز و مجمع اسلامی بانوان در تهران حضور کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات مجلس هفتم قطعیت یافت ..

* شگرد جديد تبليغات انتخاباتي: نظرسنجي تلفني



راکستان

Sunday, February 08, 2004
انتخاب غلط

* تلفن .. الو سلام شبي چطوري ؟
شبنم: خوبم تو چطوري؟
پر: خيلي خوبم.. هستي امشب بيام پيشت؟
شبنم : اره خونم بيا.
چند ساعت بعد تو اتاق من..
پر: ميشه بگي سرت کجا گرمه هيچ خبري از ما نميگيري؟
شبنم : گرفتارم + خنده
پر : اي مارمولک + چشمک
شبنم: خوب بگو چي شده که اينقدر هيجان زده شدي خبري شده؟
پر : ميخوام ازدواج کنم
شبنم: جيغ + خنده+ هلهله..حالا کي هست تعريف کن ببينم
.. پر در حاله تعريف کردن..
هرچي بيشتر تعريف ميکنه خنده بيشتر رو لبام ميماسه..باورم نميشه اين انتخاب پر باشه.
پر: من از اول تربيتش ميکنم فرهنگش و تغير ميدم..من که نميخوام با خانوادش ازدواج کنم
شبنم: اشتباه ميکني بنظرم آدم بيشتر با فاميل شوهر ازدواج ميکنه تا خود شوهر..حداقل 20سال زمان ميبره تا فرهنگي و که اون بيست و چند سال باهاش زندگي کرده و بزرگ شده تغير بدي ..پر رويا پردازي نکن
پر: از خانوادش جداش ميکنم
شبنم: اشتباه ميکني تو آدمي نيستي بري زيز حجاب و اينجور تعصبات فناتيک احساسي تصميم نگير پشيمون ميشي
پر: نه تصميم و گرفتم.
8 ماه بعد تو ماشین.. ( یک شب مانده به عروسی )
پر رعشه گرفته جوری دندوناش به هم میخوره که هر لحظه احساس میکنم دندوناش تو دهنش میشکنه .. لرزش بدنش با ترکیدن بغضش پایان میگیره.. زجه میزنه ..چون شبه کسی متوجه شیون دوسته عاصی من نیست..
شبنم: گریه کن.
پر : خسته شدم دیگه نمیتونم .. دیونم کردن..
و حرفهای نامفهومی که تو صدای شیون گم میشه..
----------
چون قیافش خوب بود چون خوب خرج میکرد و ملاک انتخاب شریک زندگیتون قرار ندین.. چون چهار بار قربون صدقتون رفته زود ذوق مرگ نشین فکر نکنین این همون شاهزاده با اسب سفیده.. خیلی رو قول قرارهای قبل از ازدواج که غیر منطقی بنظر میاد حساب مرگ و زندگی باز نکنین.. سعی نکنین طرف مقابل از خانوادش جدا کنین ..اگر پسری بخاطر شما که چند ماه باهاتون آشنا شده بگه که خانواده ای و که بیست و چند ساله توش بزرگ شده رو میزاره کنار مطمئن باشین همچین آدمی بکروزی هم شما رو کنار میزاره..وقتی 80% عقاید و علاقه های شما از دید اون ترد شده و ناهنجاره فکر اینکه به شیوه خودم تربیتش میکنم و از سرتون بیرون کنین مگر اینکه برای دقایق از دست رفته زندگیتون ارزش قائل نشین..

*شادي صدر به دادسرا احضار شد

..موضوع شكايت مربوط به سخنرانيم در آبان‌ماه در دانشگاه بين‌المللي قزوين راجع به كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان است...
بگیر بگیر و احضار شدن ها باز شروع شد :(

* خداوند زنان را براي توالد و تناسل آفريده است

..ايت الله عميد زنجاني در سال 1371، در هنگام تدريس درس حقوق اساسي ايران، زماني که با سئوال يکي از دانشجويان دختر درباره اينکه چرا زنان نمي توانند رييس جمهور شوند گقت: خداوند زنان را براي توالد و تناسل آفريده است.

* زندان دوشيزگي.. این مقاله نسرین افضلی بخونین خیلی خوشم اومد..

* فعال سياسی، مطبوعاتی، دانشگاهی: ما در انتخابات غيرآزاد، ناسالم و غير قانوني شرکت نمي کنيم!


* TehranAvenue Music Open
..

Sunday, February 01, 2004
هوای تازه



* شب جالبی بود تو یکذره جااون همه آدم در حاله حرکات موزون خیس عرق شده بودم تو اون حالت هم تو شوخیت گرفته بود مردم آزار از من پنجره باز کردن و از تو بستن از من خاموش کردن شومینه از تو روشن کردن..ساعت 4صبح همه تقریبا رفتن چراغ ها رو خاموش کردیم هر کدوم یوری ولو شدیم مثل اینکه اون باز و بسته کردن پنجره خوب من و سرما داده لرز کردم میچسبم به شومینه با صدای که به سختی خودمم میشنوم زیر لب باز هم این شعر فروغ زمزمه میکنم : من سردم است ....من سردم است و انگار هيچ وقت گرم نخواهم‌شد : و باز تکرار میکنم که من سردم است ..شایدم با چسبیدن به آتیش و خیره شدن به اون شعله های رقصان می خواستم انجماد چشمم و ذوب کنم اما نشد گرما بدجوری حباب افکارمم و ویرون میکرد..چند ساعتی مثل اینکه خوابم برد چشم که باز کردم هوا روشن بود رفتم تو آشپزخونه پیش بقیه بیرون چه آسمون پاکی داشت چیزی که در تهران هیچ وقت پیدا نمیشه نتونستم جلوی خودم و بگیرم پنجره باز کردم و چنان نفس عمیقی کشیدم که یک لحظه احساس کردم الان قلبم وامیسته کلی هوای پاک ذخیره کردم تو ریه هام کوه روبرو انقدر نزدیک و سفید و خوشگل بود که فکر میکرد این واقعی نیست بلکه یک تابلو نقاشی..یکی دوساعتی میشه رسیدم تهران از در رسیدم مامان پرسید خوشگذشت بجای جواب دادن به مامان خودم و چسبوندم بهش و شروع کردم ؛ ها ؛ کردن یه نگاه آنچنانی به من کرد و با تعجب پرسید چرا تو صورت من ها می کنی زدم زیر خنده گفتم این ها سوقاتی من؛ یک نفس هوای تازه تقدیم بهترین مامان دنیا :))

* مشکلات خانوادگي زنان رد صلاحيت شده..زناني که براي انتخابات مجلس ثبت نام کرده و صلاحيتشان رد شده، به دليل عدم ارائه مستندات قانوني با مشکلات جدي در خانواده و جامعه روبه رو شده اند

* تو اینجای بگو گم شه ستاره..
بگو شب تا دلش می خواد بباره..
دوباره رخت عریانی به تن کن..
بگو آیینه مکرر شه دوباره..