سالهایی که بدون آزادی گذشت
Tuesday, December 30, 2003
مرده پرستی تا کی؟

* یعنی باید به همین راحتی همه تقصیر ها رو گردن زلزله و کشته شدن این همه آدم و ناشی از بافت قدیمی اون منطقه دانست و به راحتی زلزله رودبار همه چیر و فراموش کرد ؟ کسی از خودش سوال کرده که اگر پیش بینیهای لازم برای همچین حوادثی از قبل شده بود شاید الان خیلیها زنده بودن ..یعنی بعد از گذشتن چند روز ما عاجز و درمانده باید منتظر بمانیم تا از کشورهای دیگه سگهای زندهیاب برسه تا که شاید بعد از گذشت چند روز هنوز کسانی باشند که در زیر آوار جان سالم به در برده باشن؟ چرا ما همیشه تا مبتلا به مشکلی نشیم پیشگیرهای لازم و انجام نمیدیم؟ مرده پرستی تا کی..زندها رو دریابیم قبل از اینکه دیر بشه.. خیلی از کودکان آواره شدن آیا بجز غذا و آب به این فکر هستیم که چه بار روانی روی دوش کسایی که تا چند روز قبل همه چیز و همی کس داشتن و امروز جز همون پتوی پاره شده و کلی جنازه و کلی خشت وگل چیز دیگری ندارن سنگینی میکنه...

Saturday, December 27, 2003

* هلال احمر

استقرار پایگاههای جمع آوری کمک های مردمی جمعیت هلال احمر در فروشگاههای زنجیره ای شهروند ...


* کمک هاي مورد نياز فوري

در پی وقوع زمین لرزه در شهرستان بم نیازهای خانواده های آسیب دیده به شرح زیر اعلام می شود. ازهموطنان عزیزدرخواست می شود تا کمکهای انساندوستانه خودرا در اختیار شعب هلال احمر در سراسر کشور قراردهند. 1- چادر 2- پتو 3- انواع ظروف 4- انواع لوازم بهداشتی 5- آب معدنی 6- وسایل گرمایی 7- وسایل روشنایی 8- پلاستیک برای پوشش چادر 9- دارو ولوازم پزشکی 10- موادغذایی فاسد نشدنی 11- ژنراتوربرق 12- دستگاه تصفیه آب

به باران بگو نباره



* ترافيک صبح شنبه..بوق ماشين بقلي..قطرات بارون و برف رو شيشه ماشين.. بغض هاي فروخورده و کلي اشک نريخته..نگاهي معترض به آسمون و فريادهايي بي صدا بسه ديگه نبار مگه نميبيني خيلي ها ديگه حتي جون نفس کشيدن ندارن مگه از اون بالا نمبيني سقفي ديگه رو سرشون ندارن..چي هان ؟ بلندتر بگو؟ داري گريه ميکني پس اين اشکاتن که مثل سيل از آسمون جاري شده ببين بلند داد ميزنم که نگي حرفات و نشنيدم.. به گريه زاريت الان کسي نياز نداره شنيدي!! تموم کن اين برف و بارون و به فکر چاره باش..چاره

* حسينيه ارشاد و چند پايگاه ديگه مشغول جم کردن کمکهايي مردمي هستن الان اصلا وقت اين نيست که در تفکر سياسيت غرق بشي که آيا واقعا اين کمک ها به دست زخمي ها و آوارهاي بم ميرسه يا نه.. وقت شک و ترديد نيست عجله کنين..عجله

* نمي زارم اين غريبي غم و تو دلت بزاره..مگه من زنده نباشم از چشات غصه بباره...

Friday, December 26, 2003
Merry Christmas



* زن نوشت

(زلزله 6.3 ريشتری باعث شد ارگ بم به طور کامل تخريب بشه.

محمدعلی کريمی استاندار کرمان اعلام کرد: ارگ تاريخی بم به شدت آسيب ديده تقريبا به طور کامل تخريب شده است.

ارگ بم بنای تاريخی منحصر به فردی بود که بزرگترين بنای خشتی دنيا به حساب می آمد و مربوط به دوره ساسانی بود.

تعداد زيادی از مردم در اين زلزله جان دادند. بيش از 600 خانه تخريب شده است. )

واقعا متاسفم :(

* وطن يعني گذشته، حال، فردا ... تمام سهم يك ملت ز دنيا
وطن يعني چه آباد و چه ويران ... وطن يعني همين جا يعني ايــــران

Wednesday, December 24, 2003

* امروز بعد از اینکه آقای فروشنده کلی از جنس کفشش تعریف کرد که ایتالیایی و خیلی این کفش خوب و اینا در همین بین که این آقا رو منبر رفته بود که یجوری کفش و به من قالب کنه در مغازه باز شد یک خانوم با عصابانیت آمد که آقا یعنی چی این کفش و یک هفته هم نیست که از شما خریدم الان کف کفش در اومده من و میگی بقی زدم زیر خنده آقاه که که از خجالت داشت میمرد از یک طرف بدجوری تعریف کردنش از جنس کفشش تو زرد از آب در اومده بود از طرفی باید اون خانومه هم راضی میکرد وتوجیه که مشتریش نپره.

* نگـاه كن كـه غـم درون ديـده‌ام

چگونه قطره قطره آب مي‌شود

چـگـونــه ســايــه ســـركــشـم

اسيــر دسـت آفـتـاب مي‌شود

نگاه كن

تمام هستيم خراب مي‌شود

شراره‌اي مرا به كام مي‌كشد

مـــرا بــه اوج مـي‌بــــرد

مـــرا بــه دام مـي‌كشد

نــگــاه كـــن

تـــمــام آسمـان مــن

پر از شهاب مي‌شود

تـو آمـدي ز دورها و دورها

ز سرزمين عطرها و نورها

نشانده‌اي مرا اكنون به زورقي

ز عـاجها ز ابــرها بـلـورها

مــرا بـبـر امـيـد دلنواز من

ببر به شهر شعرها و شورها

به راه پر ستاره مي‌كشانيم

فـراتـر از ستـاره مي‌نـشانيم

نــگــاه كـــن

مـن از ستـاره سوخـتـم

لـبـالــب از ستـارگــان تــب شـدم

چو مـاهيـان سـرخ رنـگ ساده دل

ستاره چين بركـه‌هاي شب شدم

چه دور بـود پـيش از اين زميـن ما

بـه ايـن كـبـود غـرفه‌هـاي آسمـان

كنون به گوش من دوباره مي‌رسد

صــــداي تـــو

صــداي بــال بــرفـي فـرشتـگان

نـگـاه كـن كـه مـن كجا رسيده‌ام

به كهكشان به بيكران به جاودان

كـنــون كـه آمــديــم تـا بـه اوج‌ها

مرا بشوي با شراب موجها

مرا بپيچ در حرير بوسه‌ات

مرا بخواه در شبان ديرپا

مرا دگـــر رهــا مـكــن

مــرا از ايـن ستـاره‌ها جدا مكن

نگاه كن كه موم شب به راه ما

چگونه قطره قطره آب مي‌شود

صــراحـي سيـاه ديـدگــان مـن

بلـاي لـاي گــرم تـو

لبـالب از شراب خواب مي‌شود

به روي گاهواره‌هاي شعر من

نـــگــاه كـــن

تو ميدمي و آفتاب مي‌شود

* گاهی چنان توجیه میکنی اختلافامون و که هنر نه گفتن و ازم گرفته میشه..

Sunday, December 21, 2003

با تو هستم آره دقیقا با تو وقت داری بشینیم تواین شب بلند انار دون کنیم وکاسه کاسه سر چاراهای نداری پخش کنیم آخه شاید امشب توسفره کسی انار نباشه

شب یلدا مبارک.. بفرماین انار

Thursday, December 18, 2003

به من میگه بهش ترحم نکم بهش می گم اگه اینقدر آدم بدی شدم پس چرا رهام نمی کنی بهش میگم به آدمای ضعیف ترحم میکنن تو که ضعیف نیستی؟ هستی ؟
درضمن وقتم اینقدر برام ارزش داره که بخاطر ترحم کردن به کسی تلفش نکنم
بهم میگه ولی حرفات بوی ترحم میداد..
بنظر میاد مدتی زیاد از حس بویایت کار کشیدی

Wednesday, December 17, 2003

داشتم به اين فکر مي کردم که بايد زنان در کشور بيسواد باقي بمانند ؛ کشوري که آقايان گرداننده و تصميم گيرنده مطلق در آن بحساب مي آيند؛ زنان بايد از حق و حقوق فردي بعنوان يک انسان محروم باشند بايد هميشه از بوي تند پياز چشمانشان پر از اشک باشد تا نبيند آ زادي را
بايد سهميه دانشگاه براي دختران تغير کند چون اگر دختران امروز از آشپزخانه ها پا فراتر بگذارند و نسبت به حق و حقوقشان آگاه شوند آ نوقت کدام مردي ميتواند برروي مبل راحتي خانه اش لم بدهد و فرياد بزند زن اين چايي ما چي شد ؟

Sunday, December 14, 2003

از ديروز حتي 1ساعت هم نخوابيدم الان ديگه بي هوشم صبح 3تاکلاس پشت هم البته ساعت آخر که تقريبا کلاس خصوصي شده بود همه بحث کلاس بين من و استاد بود تا 1ساعت بد از کلاس هم ادامه داشت خلاصه اگه ديدين ديگه پيدام نشد حتما يکسر تشريف بيارين ملاقاتي بند زنان .
يکسر هم رفتم تجريش1دونه از اين ساعت خانه دراکولا که سر هر ساعت دينگ دينگ ميکه 12345....ددددينگ هاها خريدم ديگه دارم از خستگي ولو ميشم روز خوبي بود

Wednesday, December 10, 2003

تو اگه برخیزی
من اگه برخیزم
همه بر می خیزند
تو اگربنشینی
من اگر بنشینم
چه کسی برخیزد

:: مصدق ::

" آمدم بگم فکر میکنم پس هستم "
آمدم بگم می تونم اینجا غر بزنم پس هستم
آمدم بگم هنوز هم چای با آب سرد می خورم پس هستم
آمدم بگم یک روز میتونم بخندم یک روز دیگه اخم کنم پس هستم
آمدم بگم تو پاییز (می) نخورده بازم مسته مستم پس حتما هستم

(:خوب فکر کنم کافی فلا ثابت شد هستم
بعد از اثبات اینجانب اینجا از هرچی دلم بخواد حرف میزنم رای صادر میکنم ؛ تحریم میکنم؛مجازات میکنم ؛ حتی اجازه نمیدم وکیل بگیرین حق اعتراض هم ندارین. خوب فکر کنم به اندازه کافی تفهیم اتهام شد اگه تفهیم هم نشد زیاد مهم نیست ساکت ساکت این دادگاه به ظاهر علنی است
!دقت کنین به ظاهر