سالهایی که بدون آزادی گذشت
Tuesday, December 14, 2004
فرهنگ ..




* در کشور هایی که فرهنگ مردسالاری, فرهنگ غالب درآن کشور بحساب می آید بیشترین چیزی که در محاوره های بین مردان دیده میشود دیدگاه های سود و منفعت است یعنی به هر چیزی حتی به مسائل معنوی و احساسی رنگ تجاری می پاشند و بسیار هم خرسند هستند از این موضوع, که سر عمر انسانی چانه بزنند و بهترین گزینه را انتخاب کنند.. غالبا در چنین سیستمی همه چیز به دید کالا ارزیابی میشود.. بعنوان مثال در روز خواستگاری دو مرد( پدر دختر و پدر پسر و یا خود پسر) بر سر کالای مورد نظرشان که همان دختر پسندیده شده از طرف آقای داماد می باشد به داد و ستد می پردازند و آنها بدون در نظر گرفتن هویت یک زن بعنوان یک انسان و نه بعنوان یک جنس دومی و نه بعنوان یک کالا به بحث و قیمت گذاری ادامه میدهند , بر سر احساس یک انسان و ارزش وجودی او چانه میزنند و تخفیف میگیرند..براستی که شرم آور است چنین سنتی و از نظر من داشتن چنین مراسمی که نه بطور غیر مستقیم بلکه کاملا مستقیم و آشکارا شخصیت و ارزش یک انسان را با بهای مهریه, خانه, پول و ماشین به زیر سوال میبرند هیچ جای افتخار ندارد و این توهینی ست به هویت یک انسان, به هویت یک انسان که حق دارد اجازه ندهد ملاک وجودیش را به قیمت مهریه و سنت های این چنینی به زیر سوال ببرند و مقام انسان بودنش را به سر حد یک کالای قابل خرید به چوب حراج بگذارند و پایین بیاورند...

* بسیار تاسف میخورم وقتی دانشجوی رشتهء حقوق که با کلی احساس عدالت خواهی به این رشته آمده است تا در آیینده حق پیمال شده ای را احیاء کند اما حتی قادر نیست حقوق حقهء خودش را از دانشجوی جنس مخالف که او را به واسطهء زن بودنش به زیر سوال برده است باز پس بگیرد و همهء افتخارش به این است که میداند بحث برابری بین زن مرد بجایی نمیرسد پس ترجیح میدهد سکوت کند و ناسزا های مستقیم و غیر مستقیم را به چنین بهانه ای بپذیرد..

البته از جهاتی میتوان حق را به او داد و از یک زاویه دیگر میتوان به حرکت دختر و ادامهء این روند اعتراض کرد : 1- اگر بخواهیم حق دهیم میتوان در دفاع, اینچنین عنوان نمود دختری که هیچگاه در کانون خانواده از کودکی تا نوجوانی یاد نگرفته است که اعتراض کند , استقلال عمل و کلام داشته باشد و حتی تا به امروز قادر به مخالفت با هیچ موضوعی را نداشته و همیشه پیرو و موافق بوده و هیچگاه تجربه نکرده است که میتواند گاهی هم مخالف باشد و بی هیچ ترسی " نه " بگویید و حتی اگر مخالفتی با موضوعی هم داشته به بدترین شکل موجود سرکوب شده است, خوب طبیعی است که با چنین شخصیت شکل گرفته ای فردا وارد اجتماع میشود و واضح و آشکار است که هیچگاه نمیتواند عکس العمل مناسبی در مقابل چنین مواردی داشته باشد.. 2- اما اگر بخواهیم به این برخورد "سکوت در مقابل آن توهین که در بالا ذکر شد از جانب جنس مخالف" اعتراض کنیم میشود اینطور عنوان کرد که پس از کجا میخواهی این سکوت را بشکنی و بعنوان یک انسان که قدرت عمل و استقلال فکری دارد وارد صحنه شوی؟ یکجایی باید این حصار نابرابری را بشکنی وآنجا دقیقا همینجاست سر همین کلاسی که تحقیرت کردند و به دید عروسکی دست آموز به زیر سوالت بردند.... و اگر اینجا هم ساکت بمانی دیگر هیچگاه نمیتوانی نه از حق دیگران, بلکه حقوق حقهء خودت را هم نمیتوانی احیاء کنی...

* دل گمراه من چه خواهد كرد

با بهاري كه ميرسد از راه ؟

يا نيازي كه رنگ ميگيرد

درتن شاخه هاي خشك و سياه ؟

دل گمراه من چه خواهد كرد ؟

با نسيمي كه مي طراوت از آن

بوي عشق كبوتر وحشي

نفس عطرهاي سرگردان؟

لب من از ترانه ميسوزد

سينه ام عاشقانه ميسوزد

( فروغ فرخزاد )


*خط آخر.. نفست تمام آن زخم ها را مرحم ميگذارد٬ عريانم ٬ ميکند بيپروا ميشوم و به دور از همهء قانون هاي دست و پا گير بوقت نالهء مرغ شب تب ميکنم از نگاه ساده ات..من از بي پروايي آن لحظه٬ فارغ از هر پست و مقام و کار و درسي با تو لذت ميبرم ...من خود دیدم که از آسمان یا از همین نزدیکی خدا هم به هیجان ما چشمکی زد و خندید...