سالهایی که بدون آزادی گذشت
Sunday, September 05, 2004
شفا..



* اين روزا کارم شده شماردن روزها دقيقه ها ثانيه ها..اين روزا مستم از زمزمهء عارفانت٬همون لحظه که فقط من بيدارم و تو ٬همون لحظه که تو استادي و من شاگرد کودن٬ همون لحظه که از لرزش صدات پر در ميارم و شوق پرواز در وجودم زنده ميشه و به وقت اوج گرفتن غم بي تو ماندن مثل سرطاني خرچنگ وار همه اطرافم را مبتلا ميسازد و من پرواز نکرده با مغز به زمين کوبيده ميشوم و باز تويي که بالهاي ناتوانم را مرحم ميزني و با آه من به دل هوس قدم ميگذاري مثل پيچکي شفا بخش در من ميپيچي و دوباره حياتي نو به من هديه ميکني...

* من نگرانم ناتوانم و نميدانم که ميتوانم نگاه شیطانی نکنم يا نه ! .. من نگرانم ناتوانم و نميدانم که ميتوانم آزار ندهم يا نه !.. من نگرانم ناتوانم و نميدانم که ميتوانم ثابت بمانم يا نه !.. من نگرانم ناتوانم و نميدانم که ميتوانم به شور تو تا قيامت شور گيرم يا نه !.. من نگرانم ناتوانم و نميدانم که ميتوانم جبران کنم يا نه !.. .. تنها تو بدان که من ميدانم ناتوانم.. و تنها من ميدانم که تو ناتوانايي من را ميداني و در نميماني و ميبخشي و قصاص نميکني..

* باورم نميشه امشب شب پنجمه٬پنج شبه که منو به آرزوم نزديک کردي پنج شبه که شباي تاريکم و پر نور کردي و از فکرهاي سياه که هزار شب به شکل مردابي منو به دل سياه خود کشيده بود آزاد ساختي من هنوز شوکم٬ هنوز شرمندم از افکار گذشتم من گناه کارم و من نميدانم بايد چيکار کنم که تا سايه افکار زشت گذشته از مغزم پاک شود با اين همه شعار هاي رنگارنگ من ديگر چرا هزار شب يک طرفه به قاضي رفتم و راضي برگشتم وتو چه استادانه شرمنده ام کردي و من چه عاجزانه به گذشته ها نگاه کردم..

* خنديدم باز حرف زد و من خنديدم به شتاب گفت شبنم مستي و من باز خنديدم بلندتر از قبل و او باز تکرار کرد.. به حياط رفتم گوشه اي از حياط به دور از نور خورشيد حال و هواي پاييزي گرفته بود و قسمتي ديگری نور طلايي خورشيد به بوتهء گل ياس ميتابيد باد ملايمي هم ميوزيد انگار همه چي جور بود براي خارج شدن از مستي٬بعد از مدتي دوباره برگشتم و ديگر نخنيدم و تو نفهميدي که رفتم تا آن مستي از سر بدر کنم...

* بعد از تو ما که جاي بازي‌امان زيرِ ميز بود

از زير ميزها

به پشت ميزها

و از پشت ميزها

به روي ميزها رسيديم

و روي ميزها بازي کرديم

و باختيم، رنگ تو را باختيم، اي هفت‌سالگي..

( فروغ فرخزاد‌)