سالهایی که بدون آزادی گذشت
Wednesday, August 04, 2004
طلوع حادثه..



* در مقايسه وضعيت درخواست طلاق زن و مرد چند نکته بسيار آزاردهنده وجود داره متاسفانه..

(۱)مرد بخواد زنشو طلاق بده : مرد بايد به دادگاه مراجعه کنه و لازم نيست هيچ دليل محکمه پسندي به دادگاه اراء بده و صرفا اجبار در مراجعه به دادگاه به نيت منصرف کردن مرد از اين تصميم هست اما اگه بر تصميم خودش مصمم بود حکم طلاق با در نظر گرفتن حق و حقوق زن ( کدوم حق) اجرا ميشه

(۱) زن بخواد طلاق بگيره: علاوه بر اينکه بايد به دادگاه مراجعه کنه و درخواست طلاق هم بايد در قالب موارد تعيين شده در قانون مدني بايد باشه ( ترک انفاق يا عصر و حرج..) و بايد آن را اثبات کند

(۲) مرد اگه بخواد زنشو طلاق بده: اگر مرد پس از گرفتن گواهي عدم امکان سازش زن در دفترخانه حاضر نشه مرد ميتونه صيغه طلاق جاري کنه و اون و به ثبت برسونه..

(۲) زن اگه بخواد طلاق بگيره: ولي در مورد بالا اگر مرد در دفتر خانه براي جاري کردن صيغه طلاق حاضر نشه زن بايد دوباره به دادگاه مراجعه کنه و روند تازه اي و پيش بگيره...
خيلي مسخرس نه؟ اگه مردي از زنش به هر دليلي خوشش نياد و مايل به ادامه زندگي نباشه اين حق داره اما زن اگه خوشش نيايد با اون مرد زندگي کنه بايد دلائل محکمه پسند و قابل اثبات بياره..( انوقت خيلي ها برن رو منبر و بگن حقوق زنان اجرا ميشه انوقت خيلي ها بشينن و بخندن و بگن اي بابا اين بحثا از مد افتاده من نميدونم احياء حقوق حقه انسان ها چه زن چه مرد چه جوري ميتونه مد باشه که يکروز داغ داغ رو بورس باشه و يک روز ديگه کمرنگ و از ياد رفته بشه..از کسايي که فقط به فکر منافع شخصيشون هستن بيشتر از اين هم انتظار نميره حالا مادر من که حقش پايمال نشده حالا که خواهر من با چشم کبود شده بر نگشته خونه اونا که زندگيشون خوبه بقيه به من چه...) (قبل ازدواج ميتونين حق حضانت فرزند حق کار مسکن و خيلي چيز ها رو ميتونين بگيرين تا اگه يک روزي به هزار و يک دليل مجبور شدين پا به دادگاه بزارين مثل موردي که در دو تا پست قبليم توضيح دادم بازي نخورين و همه چيزتون و تباه نکنين و در نهايت مجبور بشين بخاطر فرزندتون اسارت و يک عمرتحمل کنین و خط قرمزي روي همه آييندتو بکشين..)

* متاسفانه وقتي ميخوان يک کشوري و از نظر عقب موندگي برسي کنن نميان به برج هاي ساخته شده يا اتوبان هاي پهنش نمره بدن ميرن قوانينشو برسي ميکنن و انوقت امتياز ميدن که بله اين کشور بر اساس قوانين بين الملل عقب افتادس يا نه حقيقته تلخيه نه؟ :((

* اين روزا به گذشته نگاه کردن چنگي به دل نميزنه..اين روزا مثل کسي ميمونم که سالها بدون نور زندگي کرده و حالا يکهو آوردنش تو روشنايي٬اين نور چشمام و بدجوري ميزنه ٬کمي خاکستر پروانه رو چشمام گذاشتم شايد اينجوري قابل تحملتر بشه٬درست مثل اون بچه اي که با لجبازي تمام به خورشيد انقدر زل ميزنه که چشماش سياهي بره..همه رفتن مهموني من موندم و يک بهانهء سر درد براي نرفتن و يک خونه پر از سکوت براي کسي که کلي فرياد نکشيده داره..کلي فکر عجيب غريب تو سرم داشتم اما چه فايده داشت من که نمي خواستم خودمو گول بزنم فرار چه فايده داره بايد موند و از ياد برد چشم تو چشم وگرنه با هر اثري ميلرزي و ديگه نميتوني ادامه بدي.. چقدر زود خوابم تعبير شد٬زودتر از طلوع حادثه ٬همون شب که بارون گرفت همون شب..... نه انگار اون شب نبود نميدونم شايد هرشب آره هر شب.. دلم صحرا ميخواد يک بيابون پر از ترک پر از خاک..دلم ميخواد مدتي مهمونه آدم هايي بشم که سقف خونشون سياه سياه باشه مثل احساس خودم وکف خونه با زبر ترين پارچه ممکن پوشيده شده باشه٬ همون آدم هايي که تعارف کردن نونشون خالص خالصه٬ بي ريا و پاک. .. دلم تندر و ميخواد که بدون ناز و عشوه بار من و تحمل کنه با هم تاخت بزنيم به دور دستا جايي که هيچکس جز من و اون و کلي زمين ترک خورده نباشه..چقدر تشنمه..آب..آ..

* چه می‌تواند باشد مرداب

چه می‌تواند باشد جز جای تخم‌ريزي حشرات فساد

افکار سردخانه را جنازه‌های بادکرده رقم می‌زنند

نامرد، در سياهي

فقدان مردي‌اش را پنهان کرده‌است

و سوسک... آه

وقتی که سوسک سخن می‌گويد

چه‌را توقف کنم؟

هم‌کاري حروف سربي بی‌هوده است

هم‌کاري حروف سربي

اندیشهء حقير را نجات نخواهد داد

من از سلالهء درختان ام

تنفس هوای مانده ملول‌ام می‌کند

پرنده‌ئی که مرده‌بود به من پند داد که پرواز را به خاطر بسپارم...( فروغ فرخزاد)

* اینجا بدجوری یک پشه داره آرامشمو بهم میریزه همسایه های یاری کنین من این و بکشم

* آب را پیدا نکردم آبه رو گم کرده ام..