سالهایی که بدون آزادی گذشت
Monday, July 12, 2004
بارون..




* با توام آشناي قديمي ..تو که مسافر سرزمين يخ ها شدي ..تو که رهگذر جاده هاي سرد و بي انتها شدي.. تو که مبتلا به آسمون باروني شدي ..تو که دچار يک جادوگر سياه شدي.. تو که هم آواز جغد بيريا شدي..تو که همنفس جهنم زيبا شدي..نزديک تر بيا ...شعله هاي آتش درونم تو را بکام ميکشد.. يادت هست قرار ما رز سياه بود نه گل سرخ..به من نگاه کن ببين چه عريانم از لحظه هاي تو..به آسمون چشمات بگو اگر تا قيامت هم بارون بباره من همون گناهکار سياه خواهم ماند..

* هميشه هواي باروني منو دچار حادثه اي تازه ميکنه..

* آزادی مطبوعات پر حق اعتراض به حکومت در ایران پر نظریهء مقاومت پر کلاغ پر ..جلوی نظریه مقاومت باید مینوشتن بجز کشوری مثل ایران...

* بعد از تو ما به هم خيانت کرديم
بعد از تو ما تمام يادگاري‌ها را
با تکه‌های سرب، و با قطره‌های منفجرشده‌ء خون
از گيج‌گاه‌های گچ‌گرفته‌ء ديوارهای کوچه زدوديم.
بعد از تو ما به ميدان‌ها رفتيم
و داد کشيديم:
زنده باد
مرده باد..
(فروغ فرخزاد)