سالهایی که بدون آزادی گذشت
Tuesday, May 11, 2004
ملت مرده پرست

* اندر احوالات در گذشت سوسن بايد بگم که واقعا ما ملت مرده پرستي شديم..مراسم تشيع جنازه خانوم سوسن و نگاه ميکردم ٬دوربين رو گروهي رفت که خودشون مريد سينه چاک خانوم سوسن نشون ميدادن و سبد سبد گل براي جسم بي جانش آورده بودن اما همين آدم ها در زمان حيات سوسن حتي احوالي هم از سوسن نميگرفتن واقعا که جاي تاسف داره..دوربين روي گروهي ديگه چرخيد که بجاي همدردي با خند ه و شادي ميگفتن مثلا واي فيفي جون چقدر چاق شدي يا واي ززي جون موهاتو کوتاه کردي يا وا ديدي ٬فاطي جون کلاه فلان مارک سرش بود !!! ما همه چيمون بر عکس وقتي طرف حيات داره حالي هم ازش نميگيريم اما همچين که رفت زير خاک گروهي شيون ميکنن و با داد و سخن از خوبي هاي اون مرحوم ميگن و يا گروهي ديگر فکر ميکنن مرگ فقط ماله فک و فاميل همسايهشونه نه ماله اونا.. کسي مگه تفنگ پشت سرتون گذاشته بود که بياين دوس نداشتين نميامدين انقدر شهامتشو داشتين که کاري و که دوس نداشتين و نميکردين..

*تعجبم از دسته به اصطلاح روشنفکره که دم از دموکراسي ميزنن..اگه به عقيده اي ٬اعتقاد نداري لزومي نداره تظاهر کني که معتقدي ولي ميتونستي بجاي بي حرمت کردن سکوت کني و يا اگه خيلي بهت فشار اومده بود شرکت نميکردي ..مشکل ما اينجاست که به وقت به خطر افتادن منافع ديگران چنان روشنفکر ميشيم و دم از برابري و دموکراسي ميزنيم اما همچين که نوبت به خودمون رسيد حاضر نيستم ذره اي با ديد منصف تري به قضيه نگان کنيم چنان ديکتاتور ميشيم که تن هيتلر تو قبر ميلرزه..

* و اما از هرچه بگذریم سخن دوست ( مملکت گل و بلبل) خوشتر است حالا که صحبت تشیع جنازه و این حرفا شد باید چند نکته رو اینجا متذکر بشم ( چه لفظ قلم شد این تیکش) اونم اینه که ایشالا گذرتون به بهشت زهرا نیوفته اما اگه واسه عزیزتون تاج گلی یا شاخه گلی به نیت هدیه بردین حتما حتما گل ها رو پرپر کنین روی سنگ مزار عزیزتون بریزین به این فکر نباشین که ای بابا دیگه تو قبرستان که دیگه دزد پیدا نمیشه اتفاقا که از هرجایی اونجا دزد بیشتر اصلا گروهی هستن که با موتور یا بچه به بقل اون حوالی میچرخن که تا شما از کنار عزیزتون پا شدین اونا هم عین گرگ گرسنه بپرن رو قبر و گل ها رو بردارن و دوباره دسته کنن و به یک نفر دیگه قالب کنن..خوب دیگه اینم به برکت وضیعت خوب اقتصادی کشور نازنینمون شغلی است آبرو مند از زیر مجموع دزدی...

* جداسازي زنان و مردان در نمايشگاه کتاب ... خوب ظاهرا از جداسازی مدرسه ها و پیاده رو ها و اتوبوس ها احساس رضایتی حاصل نشده دیگه زدن به خط نمایشگاه کتاب و غیره.. و این داستان احتمالا ادامه دارد :))

*پازلی با نقش ممنوع! آره دیگه زن ها باعث فساد نسل جوان شدن.. ها ها .. من نمیدونم انوقت چه کسانی باعث فساد زن ها شدن؟ وا قعا که مسخرس... باز فصل گرما شروع شد آقایون فضلا با دیدن موچ پایی دچار شک و گناه شدن٬ چه فضلای با اراده ای.. :)))

*بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران شادی بخش جهان را
به باران شوق و شیرین کن زمان را
به یام غرقه در خون دیارم
به پا کن پرچم رنگین کمان را
بزن باران که بیصبرند یاران
نمان خاموش گریان شو به باران
بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

* راستی الان دیدم سایت blogger تغییر شکل داده .!