سالهایی که بدون آزادی گذشت
Sunday, May 30, 2004
زمین رقاص

* اين مطلب پاييني < و خدا داد کشيد> رو پست کردم پريدم بيرون که بگم مامان 2تاي ديگم گرفتن که ديدم مثل اينکه دچار رقص عربي ناخواسته شدم و در حال لرزيدنم اونم چه لرزيدني.. تازه دوزاريم افتاد که بله بالاخره خدا بر سر زمين داد کشيده که تنبل يک قري بده و ما را سرگرم کن خلاصه که زمين در حال سرگرم کردن اون بالا بالايي ها بوده ما زميني ها رو هم به يک قري وادار کرد و لرزوند..پريديم تو حياط يک کمي که همه حالشون جا اومد ديديم فايده نداره ما بايد روي اين زمين کم کنيم و پيش خدا خودنمايي کنيم ضبط ماشين و روشن کرديم وسط حياط شروع به بزن و برقص کرديم بلکه روي زمين کم بشه ( ولي پيش خودمون بمونه داشتيم بهم ديگه روحيه ميداديم) ..به استخر نگاه کردم ديدم ترک خورده گفتم بابا استخر ترک خورده يک نگاه به مامانم کرد و به من چشمک زد و گفت نه بابا جون اين قبلا بوده منم تازه دوزاريه کجم افتاد گفتم اهان آره آره يادم رفته بود :))
خلاصه بعد که اومديم تو خونه تلويزيون که روشن کرديم ببينيم بالاخره جريان اين رقص کمر زمين چي بوده ديدم آقاي گويينده با چه هيجاني هي ميگفت نماز آيات بر کساني که اي زلزله رو ديدن واجب هست ..کانال عوض کردم ديدم بله همه کانال ها مشغول تکرار و تاکيد هستن که نکنه در اين گير و داد که پسر پدرش و ديگه نميشناسه و مردم و در ترس و اضطراب هستن کسي يادش بره اين نماز و بخونه و يکراست به ليست گناهاش گناهي اضافه بشه و يکراست به اعماق جهنم پرتاب بشه.. عجب انسان هاي خير خواهي هستيم :))

* يادتونه بم زلزله..بارون..سقوط هليکوپتر..حالا بعد از چند ماه باز زلزله..بارون..و سقوط..يعني ادامه داره؟

* خوب اينم يک تبليغ سفارشي ..فرهنگسراي نياوران نمايشگاه 67آثار نقاشي و اثر حجمي از 40 زن هنرمند از گوشه کنار اين زمين رقاص تا 12 خرداد 10صبح تا 8 شب.. :)

* از سازمان های غیر دولتی و فعالين حوزه زنان دعوت مي شود تا در اين نشست حضور يابند.

مكان: خيابان كريم خان- خيابان نجات الهي(ويلا)- نرسيده به خيابان طالقاني- چهارراه شاداب- نبش خيابان ورشو- مركز سازمان هاي غير دولتي طبقه اول سالن همايش

زمان:٢٠ خرداد ساعت ٧-٤

* هی عشق من تو هم رفتی وسط دفتر خاطراتم ایستادی و منم محکم کتاب و بستم و لای همون دفتر و خاطراتش جا موندی شایدم له شدی...اگه له شدی یادم باشه شب جمعه به یاد حرف هایت شرابی بنوشم و شمعی روشن کنم

* این درد را چگونه توانم نهان کرد
آندم که قلبم به سختی از تو رمیده است
این شعر ها که روح تورا رنج داده است
فریاد های یک دل محنت کشیده است
(فروغ فرخزاد)