سالهایی که بدون آزادی گذشت
Thursday, March 04, 2004
کلاس اخلاق

* خسته شدم از اين همه بحث فرسايشي٬ خسته شدم از اين همه پافشاري پوچ..اگه يکروز هم من مثل آدم ميخوام يکم بخندم تو حتما بايد من سگ کني٬ وقتي سگ ميشم و غير قابل تحمل تازه برام کلاس اخلاق ميزاري٬ کلاس توجيهي يا بهتر باشه بگم دادگاه از همون دادگاه ها که قبل از تفهيم اتهام حکم صادر شده همونا که به ظاهر علني از همونا که توش حرفاي عامه پسند رد و بدل ميشه..

* به من ميگي خودخواه ميگي لجباز و يکدنده ميگي هچ چيز جز غرورت برات مهم نيست و هزار و يک چيز ديگه..هرچي دلت خواست گفتي اما براي من شده جاي سوال من که اين همه بدم..چرا باز هر روز شونه به شوني مني ٬تو که احساس ميکني آخر انسانيت و اخلاقي چطور حاضر ميشي همين آدم خودخواه ٬به قول خودت بازيت بده و تو باز کنارش بموني؟

* من نيستم که بازيت ميدم اون زندگي ...زندگي که دسته کمش گرفتي.

*در مورد خبر روز عاشورا و کشته شدن زائران که بیشترشون متاسفانه ایرانی بودن..هیچ نظر و تحلیلی ندارم..گاهی سکوت میتونه بلندتراز فریاد بگوش برسه.

* بم...قطار..کربلا..3تا شد تمومه یا ادامه داره؟

*مرکز تحقيقات حقوقي ايران

You are even free when you close eyes upon all there is.