سالهایی که بدون آزادی گذشت
Tuesday, January 27, 2004
فرودگاه


* قشنگه..

* تسخير کانون وکلا..در حالي که تنها 21 درصد شرکت کنندگان در آزمون اختبار کانون وکلاي دادگستري مرکز زن بودند، 8 نفر از ده نفر اول را زنان تشکيل مي دهند.... خيلي خوشحالم خيلي :)

* زنان آرايشگر در مجتمع قضايي منکرات..جرم من آويزان کردن پوستر يک زن است که اينها اعتقاد دارند برهنه بوده است. من مي گويم در يک جايي که فقط خانمها رفت و آمد مي کنند چه اشکالي دارد از پوستر زني استفاده شود که لباس کمي بر تن دارد؟ در ضمن کلي از من سئوال و جواب کردند که چرا به جاي اينکه عکسهاي عروسها را مثل بقيه آرايشگاهها در آلبوم نگذاشته ام و در کامپيوتر به مشتريانم نشان مي دهم. آنها هارد کامپيوتر ما را با خود بردند...

واقعا وقتي اين خبر و خواندم متاثر شدم تا کي ميخواهيم با اين افکار فناتيک و با اين عملکردهاي متعصبانه ايران و بسازيم حتما فکر ميکنين با اين برخوردها مردم باز هم ميان و راي ميدن ممکنه خيليها بپرسن که راي دادن چه ربطي به اين خبر داره؟ ربطش اينجاس که وقتي مردم و عاصي ميکنيد ديگه محبوبيتي براتون باقي نميماند که عده اي با عشق و علاقه بيايند و راي دهند

* وزیر بهداشت: به دلیل مسائل اعتقادی نمی توانیم به روسپیان آموزش جنسی بدهیم..مسعود پزشكيان گفت: به جاي نمايش هر روزه ي مرگ تعدادي در فلسطين بايد اعلام كنند كه سالانه 3 ميليون انسان در دنيا بر اثر بيماري ايدز مي ميرند و كسي به فكر آنها نيست...

چه حرف جالبي بالاخره يکي جرات کرد اين حرف و بزنه گرچه هميشه اين جور مسائل هميشه در حد حرف باقي ميمونه.

* راهي براي مصالحه نمانده است، گفت و گو با بهزاد نبوي و محمدرضا خاتمي، ايرج جمشيدي

* ساعت 2 شب.. فرودگاه..خوردن يک کاپوچينو يخ کرده..نگاه هاي مات مات..دقايق آخر.. در آغوش کشيدن هاي بي احساس..شروع باران و يک نفس عميق..

* خدايا مرا آن ده که آن به.. مرسي خدا جونم.